1ـ خدایا به امید تو
2ـ اصلا قصد نداشتم زودتر از شنبه بنویسم اما در طی این چند روز اتفاقاتی افتاد که من ترجیح دادم قبل شنبه درمورد سه نکته ی مهم صحبت کنیم.
3ـ دوست عزیزی که با وجود تمام همراهی های من باز هم مرا به دوست خوب نبودن متهم کردی، من و بسیار از کسانی که این جا جمع شدند در طی هر روز با وجود سختی ها و اتفاقات غیرقابل پیش بینی که برایمان به وقوع می پیوندد، تمام سعی خود را می کنیم که مثبت اندیش باشیم و اعتراف می کنم که این کار، اصلا ساده نیست... و ما برای رسیدن به این مثبت اندیشی زحمت کشیده ایم، بنابراین، اصلا دوست نداریم کسی بیاید و با افکار منفی اش به جان لحظه ی زیبای ما بیفتد، پس تو اگر نمی توانی همراهیمان کنی، آسیبی به ما نرسان.... اما بدان که ما دوستان تو خواهیم ماند اگر تو خود بخواهی و همراه ما شوی....
3ـ در نوشتن بخش 4، خودم را به خدا سپردم، این من نیستم که می نویسم، این خداست... آیا خدا را باور دارید؟ آیا خود را به خدا می سپارید؟
4ـ گام دوم، گام بسیار سختی ست. امیدوارم برایش آماده باشید. خوشحالم که بسیاری از شما با نوشتن آشنا بودید و خوشحال ترم از اینکه از خود، خدا و زندگی نوشتید... این تمرین خیلی خوبی برای شروع کار بود. می خواهم یادتان بیاورم که برای داشتن یک همسر ایده آل باید ابتدا ایده آل های خود و ملاک های معقول و درست خود را مشخص کنیم و این اتفاق به درستی رخ نمی دهد مگر این که ما در ابتدا دو کار مهم انجام دهیم، اول این که خود را بشناسیم و دوم، خود را ببخشیم... که دومی بسیار سخت تر است. زیرا اولی با کمی اندیشیدن به گذشته و حال خودمان به دست می آید اما در دومی ما به جنگ با خودمان مشغول می شویم(!) به جای این که بخشش را تمرین کنیم و البته که زمان بیشتری می طلبد. به همین دلیل، امروز می خواهم با هم بخشش را تمرین کنیم. این بخشش شامل بخشش خود و دیگران می شود. تمرین سختی ست. اما با من همراه شوید حتی اگر ذره به ذره ی وجودتان هم اکنون فریاد می کند تو بسیار گناهکاری...
امیدوارم در تمرین قبلی، در توصیف خود که قرار شد بی پرده بنویسید به اشتباهات گذشته تان اشاره کرده باشید و باز امیدوارتر هستم که در توصیف خدا گفته باشید که او چگونه از خطاهای حتی بزرگ شما چشم پوشی کرده است، چگونه شما و آبروی شما را حفظ کرده است و بسیار خوشحال خواهم شد اگر در طی نوشتن هایتان به این نتیجه رسیده باشید که هدف زندگی، رشد و تعالی ما برای بهترین شدن است و اکنون من می خواهم یادتان بیاورم که ما هر یک قسمتی از خداییم، درست شنیدی،کفر نمی گویم، مگر نه این که خداوند روح خود را در تو دمیده است، پس تو بدون شک جزئی از خدایی، این باور قدرتمندت می کند. پس بدون استقامت، باورش کن..... و حالا که تو جزئی از خدایی باید رفتارت خدایی باشد، خدا قدرتمند است، پس تو نیز قدرتمندی. خدا عادل است، پس تو نیز عادلی. خدا بخشنده است، پس تو نیز بخشنده ای. خدا مهربان است، پس تو نیز مهربانی. خدا داناست، پس تو نیز دانایی. خدا زیباست پس تو نیز زیبایی. گوش می کنی به حرفهای من؟... من نه با تو شوخی دارم و نه دیوانه شده ام.... تو بدون شک جزئی از خدایی... پس مانند خدا رفتار کن... قدرتمند، عادل، بخشنده، مهربان، دانا و زیبا.... حالا برای رسیدن به رفتارهای خدایی، قلم و کاغذت را بردار و به تمام کارهای بد گذشته ات اعتراف کن، شنیدی؟ تمام کارهای بد گذشته.... حتی فکرهای نادرستی که کرده ای ولی به انجام نرسیده اند. تا جایی که می توانی از بدکاری هایت بنویس.... یادت باشد تو عادلی، پس به خودت عادلانه نگاه کن و هرچه کرده ای بنویس... حتی اگر لازم است در هنگام نوشتن اشک هم بریز تا احساسات بیشتر درگیر شود و زودتر تو آنها را از درون به بیرون سوق دهی.... نمی دانم اعترافت چقدر به طول خواهد انجامید.... مهم نیست. مهم این است که تو اعتراف کنی، آن هم به تمام گناهانت... راستی یادت باشد کسی غیر تو و خدا در دادگاه تو حاضر نیست، تو که جزئی از خدا، خجالت که ندارد، پس همه چیز را بنویس... حتی اگر لازم است که فکر کنی و به یاد اوری این کار مهم را چند ساعت انجام بده تا کاملا از این احساس رها شوی... تا تمام آنچه که تا به حال انجام داده ای و چه بسا از دیگران پنهان کرده ای به خاطرت بیاید و از درون به برونت راه یابد.... اگر نوشتنت تمام شد و تو احساس سبک بودن کردی حتما جلوی آینه یک بوسه ی کوچک برای خودت بفرست زیرا تو عادل بوده ای و درباره ی خود به عدالت رفتار کرده ای و هرچه گناه و اشتباه کرده ای گفته ای... حالا که نوشتنت تمام شد می خواهم مراسم باشکوه سوزاندن را انجام دهی، تو مگر عادل نیستی؟ عدالت حکم می کند برای کسی که خودش به گناهش اعتراف کرده است تخفیف قائل شویم، پس به خودت تخفیف بده... بلند شو و انقدر استقامت نکن باید تمام گناهانت را به نیروی برتر بدل کنی... لباس زیبا بپوش و مراسم سوزاندن را انجام بده.... و در هنگام انجام این مراسم این جمله را با خود تکرار کن:
خدایا، من خود می دانم در گذشته گنهکار بوده ام، اما اکنون به خود آمده ام و می خواهم بهترین باشم پس با عشق الهی یاری ام کن تا تمام این حس های نازیبا را از خود دور کرده و رهایشان کنم. یاری ام کن تا خود را به بهترین شکل ممکن و در کمترین زمان عفو نمایم.
پس از این مراسم که بدون شک اشک های شما را هم درخواهد آورد، یک کاغذ دیگر بردار حالا نوبت این است که دیگران را ببخشی... استقامت نکن... تو کار سخت تر را انجام داده ای، هیچ کاری سخت تر از بخشیدن خودت نبوده است... تو به اندازه ی خدا مهربان و بخشنده شدی و خودت را بخشیدی، بخشیدی تا مانند خدا پاک و زیبا باشی... حالا نوبت این است که دیگران را ببخشی... باز هم بنویس.... هر چه در مورد خانواده ات، دوستانت، همکارانت و حتی یک عابر که فکر می کنی به تو آسیبی رسانده اند بنویس، این بار هم یادت باشد که عادل باشی. حتی اگر تصور نادرستی دیگران نسبت به تو دارند را هم بنویس، مثلا اگر مادرت فکر می کند تو دختر پاکیزه ای نیستی یا پدرت تصور می کند تو پسر بی عرضه ای هستی، حتما این ها را بنویس... پس هر چه دیگران بر سرت آورده اند از عمل تا تصور و فکر را بنویس....
این بار هم باید مراسم سوزاندن را انجام دهی، در هنگام سوختن کاغذت این دعا را بکن:
خدایا، می دانم آنها با اعمال و تصوراتشان زندگی مرا نازیبا و به دور از پیشرفت کرده اند اما مشتاق و آماده ام که همه ی آنها را ببخشم و رهایشان کنم... تو نیز از آنها بگذر....
و سومین بخشش، یک کاغذ دیگر بردار و نام تمام کسانی که احساس می کنی در زندگی به آنها ظلم کرده ای بنویس، اگر بخواهی می توانی ظلمت را هم بنویسی...یادت باشد این بار هم عادل باشی... نوشتنت که تمام شد، باز هم مراسم سوزاندن را انجام بده و دعا کن:
خدایا، من در گذشته به همه ی آنها و شاید کسانی که اکنون نامشان را به خاطر نمی آورم، ظلم کرده ام اما اکنون پشیمانم، تو با عشق الهی تک تک آنان را هدایت کن تا مرا عفو کنند تا هم من پاک و زیبا شوم و هم اثر این بخشش بر زندگی آنان به بهترین شکل نمایان گردد...
خدا قوت.... کارهای سختی را پشت سر گذاشتی... سه بخشش بزرگ که پس از انجام آنها شاهد خواهی بود که عشق الهی چه درهای امید و زیبایی را به رویت خواهد گشود.... برای این که از بخشیدن فاصله نگیری، هر روز یک دور تسبیح این جمله را تکرار کن: من مشتاقم همه ی افکار عاری از بخشش را رها کنم.
5ـ لحظه ی تحویل سال، یکی از بهترین زمان ها برای دعا کردن است، تا ظهر روز 29 اسفند، نام خود و تمام کسانی که به سن ازدواج و آمادگی ازدواج رسیده اند اما هم چنان تنها هستند را با پیام های خصوصی و غیر خصوصی به من بگویید. اگر دوست دارید از اسم های مستعار و خلاصه استفاده کنید. لیستی از تمامی نام ها تهیه می کنم و تا قبل از سال تحویل برروی وبلاگ می گذارم تا در هنگام تحویل سال، همه با هم برای ازدواج خوب و زود تک تک این افراد دعا کنیم. من ایمان دارم سال 91، زمان گشوده شدن بخت تک تک دختران و پسران امیدوار است.... انشالله...
6ـ حالا نوبت شماست...