پیش از خواندن این گام، به این سوال پاسخ دهید:
فرض کنید شما عاشق گل رز هستید، همان گل هایی که در تمام پارک ها یا بلوارها و میدان های شهرمان پیدا می شود و شما شیفته ی این هستید که همسرتان اتومبیلش را گوشه ی خیابان نگه دارد و دزدکی یکی از این گل ها را بکند و به شما هدیه بدهد!... و شما از روز اول به همسرتان گفته اید که دوست دارید وقتی از سر کار به خانه می آید یکی از این گل ها برایتان بیاورد...شما می دانید که همسرتان عاشق شماست، شما برای او بهترین هستید، هیچ کسی به اندازه ی شما برای او مهم نیست، اما همسرتان وقتی به خانه می آید به خودش زحمت داده و از گل فروشی سرراهش یک شاخه گل مریم برای شما می آورد... روز اول ناراحت نمی شوید، مریم گل خوشبویی ست... این کار مدام تکرار می شود، هرروز و هرروز... اما شما دیگر از این گل خوشبوی مریم لذت نمی برید، چون این گل، آن گلی نیست که شما می خواهید، شما همان گل رز خاک خورده ی دزدی(!) را بیشتر دوست دارید تا این گل مریمی که در زر ورق پیچیده شده و بابتش کلی پول هم داده شده.... حالا شما درباره ی رفتار همسرتان چه فکری می کنید؟ آیا همسرشما با این که ادعا می کند شما را خیلی دوست دارد، نباید که به خواسته ی شما که خیلی هم ساده است احترام بگذارد و همان طوری که شما می خواهید رفتار کند؟ آیا شما این انتظار را از همسرتان ندارید که گلی را برای شما هدیه بیاورد که دوستش دارید؟ آیا شما فکر نمی کنید همسرتان با این رفتار شما و خواسته تان را نادیده گرفته و به همان چیزی اهمیت میدهد که دل خودش می خواهد؟
به این فرضیه فکر کنید و جواب تک تک سوالات را بدهید....بعد به گام دو ـ دو بروید.
گام دو ـ دو : اگر میخواهی همسر بهتری باشی، بنده ی بهتری برای خدا باش!
خیلی فکر کردم که چطور و با چه کلماتی بگویم که وقتی ما به عنوان آفریده های خداوند که هیچ کاری برای او نکرده ایم تا به حال، این همه از او انتظار داریم، چرا پس انتظارات خدا را برآورده نمی کنیم؟.... من نه مبلغ دین هستم و نه درس خوانده ی مذهب... اما خوب میدانم که وقتی من از خدای خود انتظار دارم که به من لطف کند، راه نشانم دهد، کمکم کند، قبلش باید از خودم بپرسم من برای این خدایی که این همه به من عنایت داشته چه کرده ام؟ آیا من انتظارات خدا را برآورده کرده ام؟.... میخواهم به این جمله فکر کنید: آیا شما انتظارات خدا را برآورده کرده اید؟.... اصلا انتظار خدا از ما چیست؟.... خدا چیز زیادی از ما نمیخواهد با وجود این همه چیز های ارزشمندی که به ما داده است، او فقط از ما توجه می خواهد، عنایت، نگاه... اما.... به روشی که خود می پسندد... نه روشی که من و تو می خواهیم.... درست مثل وقتی که همسرتان برای شما به جای گل رز خاک خورده، گل مریم می آورد... چه حسی دارید؟ انتظار شما برآورده نشده، چون شما گل رز می خواهید با این که با کلی زحمت گل مریم تهیه شده... دنبال آیاتی می گشتم که انتظارات خدا از ما را به ما گوشزد کند، یکی از شما این ها را برای من فرستاده بودید و من اینجا آن انتظارات را از زبان خود خدا می گذارم... با دقت بخوانید:
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد هام و
نه با تو دشمنی کردهام( ضحی 1-2) افسوس که هر
کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی، که در واقع مرا (یس 30) و هیچ پیامی
از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی
گردانیدی
(انعام 4) و با خشم
رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87) و مرا به
مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری (یونس 24) و این در حالی بود که حتی
مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی
توانی از او پس بگیری (حج 73) پس چون مشکلات از بالا و پایین
آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید،
آن هم چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما
به من گمان بردی، آن
هم چه گمان هایی ( احزاب 10) تا زمین با آن فراخی بر
تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین
کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو
بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن (توبه 118) وقتی در
تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در
عشقت شریک کردی (انعام 63-64) این عادت
دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدی. (اسرا 83) آیا من
برنداشتم از دوشت باری را که پشتت را می شکست؟ (سوره انشراح 2-3) غیر از من چه کسی برایت
خدایی کرده است ؟ (اعراف
59) پس کجا می
روی؟ (تکویر26) پس از این
سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا
مرا که می بینی از سر غرور با من رفتار کنی؟(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می
فرستم تا ابرها را درآسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده
می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت
کند تا تو فقط لبخند بزنی،
و این درحالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48) من همانم که
می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به
تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که
به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم (انعام 60) من همانم که
وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم (قریش 3) پس برگرد، مطمئن
برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم (فجر 28-29) تا یک بار
دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
و حالا من از همه ی کسانی که خدا را به آن شکلی که او می خواهد نمی خوانند، او را به آن شکلی که او می خواهد عبادت نمی کنند، میخوام بپرسم آیا حاضرید انتظار خدا را از خودتان برآورده کنید تا خدا با رضایت از شما از این پس انتظارات شما را برآورده کند؟
دعا می کنم جواب همه ی کسانی که این گام را خواندند، فقط بله باشد و بس...
من ایمان دارم به خدای مهربانی که اگر هزار بار توبه شکستیم باز هم آغوشش برای بازگشتنمان باز است، ایمان دارم به او که می گوید : هزاربار گر توبه شکستی، باز آی....من ایمان دارم به او که اگر من یک قدم به سویش بردارم او صد ها قدم به سوی من برمی دارد... من ایمان دارم به خدایی که مرا در بدترین شرایط، در بدترین روزهای زندگی ام از بلایای مختلف حفظ کرده است بدون هیچ چشمداشتی.... من ایمان دارم به این خدا که هرچه دارم از اوست.... هرچه دارم... چشم هایم، دست هایم، پاهایم، ریه هایم، قلبم، مغزم و هرچیز دیگری که در بدنم هست، تمام زندگی ام، خانواده ام، نفس کشیدنم، حتی...حتی این وبلاگ...و شما ها... شما ها که اصلا نمیدانید من چه کسی هستم و من نمیدانم شما چه کسی هستید... آیا این ها همه لطف خدا نیست؟ پس چطور می توانم به چنین خدایی ایمان نیاورم؟ و چطور می توانم آن طور که میخواهد او را دوست نداشته باشم، آن طور که میخواهد او را پرستش نکنم؟ .... به راستی که نمی توانم....
دعا می کنم تمام کسانی که این گام را خواندند، برای تمام چیزهایی که خداوند بدون هیچ چشمداشتی به آنها عطا کرده است، برخیزند و اکنون نماز شکر بخوانند... دعا می کنم.... آیا خداوند دعای مرا اجابت می کند؟
کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا، امیدوار باشند و منتظر رحمت خدا که خداوند بر آنان بخشنده و مهربان است( بقره، 218) و بدون تردید وعده ی خدا حق است ( لقمان، 33).
نکته 1: دعا و نماز قویترین نیرویی است که انسانها میتوانند ایجاد کنند؛ نیرویی که چون قوه ی جاذبه ی زمین، وجود حقیقی دارد. بشر از راه دعا میکوشد نیروی محدود خود را با متوسّل شدن به منبع نامحدودی چون خدا افزایش دهد. هنگام دعا، خود را به قوّه ی محرکه ی پایان ناپذیری که تمام کاینات را به هم پیوسته است، متصل میکنیم و از او قدرت می گیریم. آثار دعا و نیایش در فعالیتهای مغزی انسان یک نوع شکفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریک میکند.... این را الکسیس کارل گفته است.
نکته 2: هنگامی که کارهای سنگین قوای ما را از بین میبرد و اندوه، هر نوع ارادهای را از ما
سلب میکند، و بیشتر اوقات که درهای امید به روی ما
بسته میشود، به سوی خدا روی میآوریم، ولی اصلاً چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدی بر ما چیره شود؟! چرا همه روزه
به وسیله ی خواندن نماز و دعا و به جای آوردن حمد و ثنای خداوند، قوای خود را
تجدید نکنیم؟..... این را دیل کارنگی گفته است
نکته 3: مشق شب هایتان را
انجام می دهید؟ : من هرلحظه به همسر دلخواهم نزدیکتر می شوم...
نکته 4: برای نوشتن این گام، بسیار متشکرم از علی، غ و همین طور متشکرم از فرنوش مقدم و شبنم الف که در یافتن آیاتی که به آنها نیاز داشتم بسیار به من یاری رساندند...
نکته 5: همیشه یادمان باشد که دیگران گل رز خاک خورده ای را که می خواهند، بیشتر دوست می دارند تا گل مریم خوش بوی زر ورق پیچیده که ما برایشان انتخاب کرده ایم!
نکته6: خدا را به قدر نیازی که به او داری، فرمان بر، و به آن مقدار که بر عذابش طاقت می اوری ، گناه کن و برای آن مدت که در جهان خواهی زیست، کوشش کن و به اندازه ی زمانی که در آن جهان درنگ خواهی داشت، توشه ی عمل برگیر..... این ها را امام علی (ع) گفته اند.